۞ النبی صلی الله علیه و آله:
يَا عَلِيٌّ حُبُّكَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ نِفَاقٌ وَ كُفْرٌ. (معانی الاخبار، ج1، ص206)

موقعیت شما : صفحه اصلی » خاطرات
  • 10 جولای 2019 - 17:19
  • 4026 بازدید
خدا رحمتت کند
خدا رحمتت کند

خدا رحمتت کند

پیرمرد گفت: آقا امام زمان می فرمایند: تو اسود ما هستی، خدا رحمتت کند ...

آقای حاج حسن بهاری، یکی از دوستان نزدیک مرحوم خبازیان، نقل می کند:


حدود یک ماه قبل از فوت مرحوم خبازیان بود که شبی آن مرحوم به من زنگ زد که یک تاکسی بگیر بیا با هم به حرم حضرت رضا مشرف شویم. بنده یک تاکسی گرفتم و دنبال ایشان رفتم. وقتی مرحوم خبازیان داخل ماشین کنار من نشست، گفت: مطلبی به شما می گویم که تا زنده هستم به کسی نقل نکنی!

گفتم: چشم. فرمود: ذکری جهت تشرف به محضر حضرت بقیةالله الاعظم (عجل الله فرجه) از آیت الله سید محمود مجتهد سیستانی گرفتم. البته ایشان استخاره کردند که ذکر را بدهند و خوب آمد. من هم چهل روز با آدابی که فرمودند ذکر را در منزلم واقع در کوی فرهنگ خواندم و دیروز روز چهلم بود.

روز چهلم در منزل کسی نبود و من در سرداب مشغول ذکر بودم. درب ورودی را بسته و اتفاقاً قفل کرده بودم که ناگهان دیدم دونفر، یک پیرمرد نورانی و یک جوان عرب وارد شده و سلام کردند.

به محض ورود، اوّل تمام اعضا و جوارحم خشک شد و از کار افتاد و سپس با خود گفتم: درب که قفل است، پس این بزرگواران از کجا وارد شدند؟ و تازه متوجه شدم که زبانم از کار افتاده است و حتّی جهت احترام نتوانستم از جای خود برخیزم و به همان حالت که بر روی سجاده رو به قبله مشغول ذکر بودم، خشکم زده بود.

پیرمرد گفت: آقا، بقیةالله می باشند، جواب سلام را بده و من که زبانم از کار افتاده بود، مانند یک انسان گنگ و با اشاره سر به زحمت جواب دادم و از گوشه چشم، جلالت و عظمت حضرتش را نظاره گر بودم. نور از گریبان مبارکش تمام صورت را گرفته بود. پیرمرد گفت: آقا امام زمان می فرمایند: تو اسود ما هستی، خدا رحمتت کند و بعد از لحظه ای بلند شده و تشریف بردند.

تا به خودم آمدم و به درب خروجی مراجعه کردم، دیدم درب منزل قفل می باشد. تا اذان مغرب گریه کردم تا آنجا که مهر نمازم به گل مبدّل شد و با مهری دیگر نماز مغرب را خوانده با همان حال به منزل استادم آیت الله العظمی سید محمود مجتهد سیستانی رفتم.

داستان را برایشان نقل کردم و از ایشان پرسیدم اسود لقب کدام بزرگوار بوده است؟! ایشان فرمود: اسود، لقب مقداد است و شما نمره بیست از آقا امام زمان گرفته اید. استاد پرسید: امام زمان (عجل الله فرجه) چیز دیگری نفرمودند؟! گفتم: چرا. پیرمرد گفت که: آقا می فرمایند خدا رحمتت کند. تا این جمله را گفتم، استاد با دست محکم بر پای خود زدند و دیگر چیزی نفرمودند.


خداوند همه این بزرگواران را رحمت کند و بر سر سفره مولایشان، امیرالمؤمنین علیه السلام مهمان گرداند.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*